چرا نماز بخوانيم ؟
قبل از اينكه به اين پرسش پاسخ داده شود، طرح يك مقدمه را ضرورى مى بينيم و آن اينكه انسان براى رسيدن به مدارج عاليه كمال لازم است كه خدا را پرستش كند. چرا كه ممكن الوجود زمانى به كمال مى رسد كه به واجب الوجود بپيوندد، هر چند كه يكى از بارزترين صفات ثبوتيه خداوند صمد است و احتياجى به عبادت و ستايش ما نداشته و اساسا بى نيازى كمال اوست .
ان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد.
اگر شما و همه مردم زمين كافر شويد و از پرستش او سرپيچى كنيد خداوند بى نياز و ستوده است .
گر جمله كاينات كافر گردد بر دامن كبريايى اش ننشيند گرد
الهى انت الغنى بذاتك ان يصل اليك النفع فلك فكيف لا تكون غنيا عنى .
خدايا تو بى نيازتر از آنى كه حتى نفعى از سوى خودت به تو برسد، پس چگونه از من بى نياز نباشى .
آرى احتياج و نياز از صفات و خصوصيات پديده است ؛ اما آيا خداوند جزء پديده هاست و يا مظاهرى از آنها است كه عبادت ما او را ارضاء و اقناع كند.
آيا معلم احتياجى به درس خواندن دانش آموز دارد كه او را تشويق به درس خواندن نموده و گاهى نيز به اجبار و تهديد او را وادار به فراگيرى دروس خود مى كند؟!
درس خواندن و يا نخواندن دانش آموز چه سود و زيانى براى معلم دارد؟ آيا معلم محتاج درس خواندن دانش آموز خود است ؟ همين مساله در مورد خدا كه اول معلم انسانها است ، صادق است .
قرآن به انسانها كه شاگردان مكتب اويند دستور نماز مى دهد، چرا كه نزد خدا بهترين راه رسيدن به كمال و سعادت واقعى همان انجام فرايض دينى بويژه نماز است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
در نزد خدا مقاماتى است كه بدون دعا نيايش و نماز كسى به آن كمالات نمى رسد.